باز هم هوای سرد خزان است و من
من و نگاهِ حسرتی،به درخت های شرمگین خانه ات
برگ های رنگ پریده از واپسین نگاه های تو
چه زرد شده اند گل های سرخ جانِ تو
باران که می بارد،جاده ات نمناک نَه
سیراب میشود از عشق های من و تو
بر در خانه ات سجده خواهم کرد آن روز
که چشمانم روشن شود به روی ماه تو
به جان هر دومان قسم پائیز
فصلِ خزانِ من وتوست
کاش بارش باران چشم هایم
میشست تمام زخم هایم را
چه آن زخم های یادگاری را
و چه آن زخم های حسرت را
کاش
لا اقل آسمان نوایش را با نوایم ساز میکرد
رشته ی محبت از همه جا بریده
کاش لااقل خدا نوازشم میکرد
کااااااااااش
درباره این سایت